دیدار غدیر
گوشه ای از بیانات مقام معظم رهبری
اولاً عید سعید غدیر را که بخش عمدهاى از شناسنامهى شیعهى ائمه (علیهمالسّلام) محسوب میشود و مرد و زن شیعى در طول سالیان طولانى و قرنهاى متمادى با یاد این روز و این حادثه هویت خود را احساس کردهاند، به شما حضار عزیز و همهى مردم مؤمن کشورمان و به دنیاى اسلام تبریک عرض میکنیم. و به شما برادران و خواهران گرامى؛ بخصوص برادران و خواهرانى که از راههاى دور و شهرهاى گوناگون تشریف آوردید و همچنین به خانوادهى معظم شهیدان خوشامد عرض میکنیم.
مسئلهى غدیر جزو مسائلى است که در پیرامون آن فکر کردن، امروز به جامعهى اسلامى و بخصوص به مردم و کشور ما خیلى کمک میکند براى اینکه راه درستِ حرکت را گم نکنند. دو سه نکته را در پیرامون مسئلهى غدیر عرض میکنیم.
یک نکته خود واقعهى غدیر است. دنیاى اسلام در زمان پیامبر اکرم که بالنسبه وسعتى پیدا کرده بود، شاهد یک امر بسیار مهمى بودند و آن اعلام جانشینى امیرالمؤمنین بود. قضیهى حادثهى غدیر را فقط شیعه نقل نکردند، محدثین اهل سنت و بزرگان اهل سنت هم بسیارى این حادثه را نقل کردند، ولى فهم آنها از مسئله گاهى متفاوت است؛ اما اصل این حادثه در بین مسلمین جزو مسلّمات محسوب میشود. این حادثه که تعیین جانشین براى پیغمبر در ماههاى آخر زندگى ایشان - تقریباً هفتاد روز به پایان زندگى پیغمبر - بود، رخ داده است و در حقیقتِ خود نشاندهندهى اهمیت مسئلهى حکومت و سیاست و ولایت امر امت اسلامى از نظر اسلام است. اینکه امام بزرگوار ما و پیش از ایشان بسیارى از بزرگان فقها بر روى مسئلهى وحدت دین و سیاست و اهمیت مسئلهى حکومت در دین تکیه میکردند، ریشهاش در تعالیم اسلام و از جمله در درس بزرگ غدیر است. این اهمیت موضوع را میرساند. همهى مردمانى که از واقعهى غدیر خم این معنا را میفهمند - یعنى ما شیعیان و حتى بسیارى از غیر شیعه که همین معنا را احساس کردند یا درک کردند از قضیهى غدیر - بایستى در همهى دورانهاى تاریخ اسلام توجه کنند به اینکه مسئلهى حکومت یک مسئلهى اساسى و مهم و درجهى اول در اسلام است؛ نمیشود نسبت به مسئلهى حکومت و حاکمیت بىاعتناء و بىتفاوت بود. نقش حکومتها هم در هدایت مردم یا در گمراه کردن مردم امرى است که تجربهى بشر به آن حکم میکند. اینکه در نظام جمهورى اسلامى - چه در قانون اساسى، چه در بقیهى معارف جمهورى اسلامى - این همه بر روى مسئلهى مدیریت کشور اسلامى تکیه میشود، به خاطر همین ریشهى بسیار عمیق و عریقى است که در اسلام نسبت به این قضیه هست. این یک نکته است که نباید از نظر دور باشد.
نکتهى دیگر در کنار این مسئله این است که در واقعهى غدیر، پیغمبر اسلام امیرالمؤمنین؛ علىبنابىطالب (علیه الصّلاة و السّلام) را معرفى کردند. خصوصیاتى که در آن دوران و در دورانهاى بعد، زندگى به آن شناخته شد، چه بود؟ اینها براى ما معیار است. امیرالمؤمنین اولین خصوصیتش دلبستگى و پایبندى به رضاى الهى و حرکت در مسیر صراط مستقیم بود؛ هر مقدارى که دشوارى داشته باشد، هرچه مجاهدت بخواهد، هرچه گذشت، بخواهد. این مهمترین خصوصیت امیرالمؤمنین است.
امیرالمؤمنین کسى است که براى خدا و در راه خدا از دوران کودکى تا لحظهى شهادت یک لحظه و در یک قضیه پا عقب نکشید و دچار تردید نشد و همهى وجود خود را در راه خدا به میدان آورد. آنوقتى که باید تبلیغ میکرد، تبلیغ کرد؛ آنوقتى که باید شمشیر میزد، در رکاب پیغمبر شمشیر زد و از مرگ نترسید؛ آنوقتى که لازم بود صبر کند، صبر کرد؛ آنوقتى که لازم بود زمام سیاست را به دست بگیرد، سیاست را به دست گرفت و وارد میدان سیاست شد. و در همهى این دورانهاى گوناگون، آنچه لازمهى فداکارى از آن بزرگوار بود، بروز و ظهور پیدا کرد. پیغمبر اکرم یک چنین کسى را در رأس جامعهى اسلامى قرار میدهد. این شد درس؛ این یک درس براى امت اسلامى است. فقط یک حافظهى تاریخى و خاطرهى مربوط به قرنهاى گذشته نیست. این نشان میدهد که براى ادارهى جامعهى اسلامى و جوامع اسلامى و امت اسلامى، معیارها اینهاست: خداپرستى، در راه رضاى خدا مجاهدت کردن، جان و مال را به عرصه آوردن، از هیچ سختى و مشکلى روگردان نبودن، و از دنیا اعراض کردن. این قله، امیرالمؤمنین است؛ شاخص، وجود امیرالمؤمنین است. این درس بزرگ غدیر است.
نگاه کنیم به دنیاى اسلام و حکومتهاى اسلامى و به سطح عالم و مدیریتهاى سیاسى در دنیا و ببینید فاصله چقدر است بین آنچه که اسلام به بشریت ارائه کرد و آنچه امروز در واقعیتها وجود دارد. ضربهاى که بشریت میخورد، بخش عمدهاى از این ناحیه است. اسلام براى سعادت بشریت مدیریتى از نوع مدیریت امیرالمؤمنین را لازم میداند، که البته امیرالمؤمنین در این قسمت شاگرد و پیرو پیغمبر است. خود امیرالمؤمنین وقتى دربارهى زهد او سخن گفته شد، گفت زهد من کجا و زهد پیغمبر! در مجاهدت، در صبر و در همهى این مراتب، امیرالمؤمنین شاگرد برجسته و ارشد پیامبر خداست. و این چنین کسى است که شایسته است. همهى ما باید این را به عنوان الگو در نظر بگیریم؛ نه فقط براى کشور خودمان، براى دنیاى اسلام؛ داعیه این است، توقع این است.
یک چنین انسان والا و بزرگ و بىاعتناى به دنیا، به زر و زیورها، آمادهى براى جانفشانى در راه حق و حقیقت است که میتواند جوامع بزرگ انسانى را نجات بدهد. تسلیم خواهشهاى نفسانى نشود، مصلحتهاى حقیر شخصى، او را مغلوب حوادث بزرگ زندگى نکند. اینکه ما بارها عرض میکنیم پیام اسلام و پیام جمهورى اسلامى براى دنیا، پیام نوئى است، یعنى این؛ این یک نمونهى برجستهى آن است.
امروز شما نگاه کنید به سطح زندگى بشریت در دنیا؛ رؤساى کشورها، مدیران امور سیاست ملتها را نگاه کنید؛ کدامشان حاضرند از منافع شخصى خودشان صرفنظر کنند و بگذرند؛ آنجائى که این منفعت برایشان دم دست است و میتوانند از آن بهره بگیرند؟ کدامشان حاضرند جان خودشان را در راه مصلحت ملتشان و کشورشان قربانى کنند و فدا کنند؟ کدامشان حاضرند پا روى رودربایستىها و ملاحظهکارىها بگذارند؟ امروز فقر بزرگ بشریت از جمله، فقرِ همین گونه مردان است که اسلام نمونهى عالى آن را به بشریت نشان داده است. البته پیداست رسیدن به آن قله، کار افراد عادى بشر نیست؛ کسى نمیتواند مثل امیرالمؤمنین زندگى و مشى کند؛ این یک آرزوى نشدنى است. اما قله، جهت را به ما نشان میدهد. به سمت آن قله باید حرکت کرد، به او باید شبیه و نزدیک شد. این، آن نقیصهى بزرگ و کمبود بزرگ بشریت است. این نکتهاى است که در ماجراى غدیر وجود دارد. این هم یک مسئله است، که باید به این توجه کرد؛ پیام غدیر به دنیا، پیام الگوى حکومت اسلامى است.
انسانى که در راه خدا با دشمن، با موارد غرضورزى، آنچنان سخت و قاطع برخورد میکند؛ اما در مقابل انسانهاى مظلوم، انسانهاى ضعیف، آنچنان خاکسار است، آنچنان بردبار است که کسى باور نمیکند این امیرالمؤمنین است. اوائلى که امیرالمؤمنین وارد کوفه شده بودند و مردم آن حضرت را نمیشناختند، رفتار آن حضرت، لباس آن حضرت، مشى آن حضرت، جورى بود که هیچ کس تو کوچه و بازار که حضرت راه میرفت، نمیفهمید که امیرالمؤمنینِ به آن عظمت، همین شخصى است که دارد به طور معمولى و عادى راه میرود. در مقابل مردم ضعیف، مردم معمولى، این چنین متواضع و بردبار و خاکسار است؛ همان کسى که در مقابل دشمنان غدر، دشمنان گردنکلفت، آن چنان قاطع مثل کوه مىایستد؛ اینها الگوست.
یک نکتهى دیگر هم در باب مسئلهى غدیر عرض کنیم. مسئلهى غدیر براى ما شیعیان پایهى عقیدهى شیعى است. ما معتقدیم که بعد از وجود مقدس نبى مکرم اسلام (صلّى اللَّه و علیه و اله و سلّم) امام بهحق براى امت اسلامى، امیرالمؤمنین بود؛ این، پایه و مایهى اصلى عقیدهى شیعه است. معلوم است که برادران اهل سنت ما، این عقیده را قبول ندارند؛ جور دیگرى نظر میدهند، جور دیگرى فکر میکنند؛ این شاخص وجود دارد. لکن همین قضیهى غدیر در یک نقطه وسیله و مایهى اجتماع امت اسلامى است و او شخصیت امیرالمؤمنین است. دربارهى شخصیت و عظمت این انسان بزرگ و والا بینِ مسلمین اختلافى نیست. امیرالمؤمنین را همه در همان نقطهى عالى و سامى(1) که باید به او در آن نقطه نگریست - از لحاظ علم، از لحاظ تقوا، از لحاظ شجاعت - مینگرند و مىبینند؛ یعنى ملتقاى عقیدهى همهى آحاد امت اسلامى امیرالمؤمنین است.
آنچه که ما امروز باید به آن توجه کنیم، این است که شیعه این عقیده را براى خود مثل جان عزیزى در طول قرنهاى متمادى حفظ کرده است؛ با وجود دشمنىهائى که شده است - که این دشمنىها را کم و بیش همه میدانند؛ چقدر ظلم کردند، چقدر فشار آوردند، چقدر اختناق ایجاد کردند - شیعه این عقیده را حفظ کرد؛ معارف تشیع را گسترش داد؛ فقه شیعه، کلام شیعه، فلسفهى شیعه، علوم گوناگون شیعه، تمدن شیعى، فکر راقى شیعیان، بزرگان شیعه و برجستگان شیعه در تاریخ اسلام درخشان است. بنابراین، این عقیدهاى است که شیعه آن را حفظ کرده است و حفظ خواهد کرد؛ اما توجه بکنید که این اعتقاد مایهى دعوا و نزاع نباید بشود. این، آن حرفى است که ما سالهاست این را گفتیم و تکرار کردیم، باز هم تکرار میکنیم. و مىبینیم که دشمن چه نیتى دارد، چه قصد خبیثى دارد از ایجاد اختلاف بین آحاد امت اسلامى به عناوین مختلف، از جمله با عنوان شیعه و سنى. دشمن یعنى دشمن اسلام، دشمن قرآن، دشمن مشترکات، دشمن توحید؛ نه دشمنِ یک بخشى از اسلام. دشمن سعىاش این است که بین امت اسلامى، دشمنى برقرار کند؛ میفهمد که اتحاد دنیاى اسلام چقدر براى او مضر است. دشمن دید که وقتى انقلاب اسلامى در ایران پیروز شد، عظمت این انقلاب و تشعشع این انقلاب، چطور در دنیاى اسلام و در کشورهاى اسلامى توانست دلها را به خود جذب کند؛ دلهائى که شیعه نبودند. میلیونها نفر از برادران اهل سنت در کشورهاى عربى، در کشورهاى آفریقائى، در کشورهاى آسیائى مجذوب انقلاب شدند و از این ناحیه، دشمن ضربه خورد؛ از اتحاد دلها، از توجه دلها به جمهورى اسلامى - دلهاى آحاد مسلمانها - دشمن ضربه خورد. میخواهد این توجه را از بین ببرد؛ چه جور؟ با ایجاد دشمنىِ بین شیعه و سنى.
الان یکى از بخشهاى مهم سیاست استکبار در همین منطقهى ما - علاوه بر دشمنىهاى دیگرى که میکنند - این است که این سران بعضى از کشورهاى عربى را با خودشان همراه کنند و آنها را در مقابل ملت ایران قرار بدهند؛ در مسائل گوناگون؛ در مسئلهى هستهاى و غیر مسئلهى هستهاى، از مسائل مختلف. جلسه میگذارند، مىنشینند، معامله میکنند، توطئه میکنند. آمریکا از بعضى از کشورهاى اسلامى مطالبه میکند که شما چه سهمى حاضرید ایفا کنید در مقابلهى با ایران. سعىشان ایجاد دشمنى است. کارى که دشمن میتواند در محافل و تصمیمگیرىهاى سیاسى بکند، این است که سران دولتها را با جمهورى اسلامى وادار به مقابله کند؛ بیش از این کارى نمیتواند بکند. دشمن دل مردم - دل مردم کشورهاى عربى، دل مردم کشورهاى اسلامى، دل مردم فلسطین، دل مردم عراق - را نمیتواند از جمهورى اسلامى برگرداند؛ دلها را که نمیتواند؛ حداکثر کارى که بکنند این است که بتوانند دولتها را در مقابل جمهورى اسلامى قرار بدهند. البته آن دولتها هم هر کدام ملاحظهکارىهاى خودشان را دارند و این جور هم نیست که آماده باشند یکجا خودشان را در اختیار صهیونیستها و استکبار در این قضیه قرار بدهند؛ اما در دل مردم اثرى نمیتوانند بکنند. در دل مردم چه اثر میکند؟ چه چیزى میتواند دلهاى دنیاى اسلام را از جمهورى اسلامى و از ملت ایران جدا کند؟ همین اختلافها و تعصبهاى مذهبى است. اینها میتواند دلها را از هم جدا کند. از این باید ترسید؛ از این باید ترسید. همه مسئولند که مراقبت کنند. اینکه در دنیاى تشیع علیه برادران اهل سنت، در دنیاى تسنن علیه برادران شیعه کتاب بنویسند، تهمت بزنند، بدگوئى کنند، این نه هیچ شیعهاى را سنى خواهد کرد، نه هیچ سنىاى را شیعه خواهد کرد. آن کسانى که مایلند همهى مردم دنیاى اسلام به محبت اهلبیت و ولایت اهلبیت بگروند، بدانند با دعوا راه انداختن و با اهانت کردن و با دشمنى کردن هیچ کس را نمیتوان شیعه کرد و به ولایت اهلبیت متوجه کرد. دعوا ایجاد کردن جز بَغضاء و جدائى و دشمنى هیچ اثر دیگرى ندارد و این بغضاء و دشمنى و جدائى همان چیزى است که امروز آمریکا میخواهد، صهیونیستها میخواهند و دارند براى آن تلاش میکنند. در یک کشور اروپائى غیر اسلامىِ دشمن تاریخى و بنیادین با کشورهاى اسلامى، شما مىبینید توى تلویزیونشان، مناظرهى شیعه و سنى راه مىاندازند. یکى را از شیعه دعوت میکنند، یکى را از سنى دعوت میکنند، که شما بیائید تو این تلویزیون با هم مناظره کنید. مقصودشان چیست؟ یک کشور مسیحى، یک کشور استعمارگر با سابقهى سیاه، مناظرهى شیعه و سنى به چه مقصود راه میندازد؟ میخواهد حقیقت معلوم بشود؟ میخواهد در بین مباحثه و مناظره، مستمعین و مخاطبانش حق را بفهمند؟ یا میخواهد از این گفتگوها و از آنچه که در خلال این گفتگوها ممکن است از کسى سر بزند، این آتش اختلاف را تشدید کند؟ نفت روى این آتش بریزد؟ اینها باید ما را بیدار کند. اینها باید ما را به خود بیاورد؛ باید هشیار بشویم. شیعه منطق قوىاى دارد؛ استدلال متکلمین شیعه و علماى شیعه دربارهى مباحث تشیع استدلالهاى پولادین و محکمى است؛ اما این ربطى ندارد به اینکه در دنیاى تشیع شروع کنند به مخالفان خودشان بدگوئى کردن و اهانت کردن و ایجاد دشمنى کردن، آن هم در مقابل همین جور، و آتش دعوا درست کنند. ما اطلاع داریم، بنده هم امروز اطلاع دارم، هم از گذشته اطلاع دارم که پولها دارد خرج میشود براى اینکه اینها کتاب فحش و دشنام و تهمت بنویسند علیه آنها، آنها کتاب فحش و دشنام و تهمت بنویسند علیه اینها؛ پول هر دو را هم یک مرکز میدهد؛ پول هر دو کتاب و نشر هر دو کتاب از یک جیب خارج میشود. اینها هشداردهنده نیست؟ اینها را باید توجه کنند.
من امروز به برکت ولایت امیرالمؤمنین و به نام آن بزرگوار و با استمداد از روح بزرگ امیرالمؤمنین این را عرض کردم براى اینکه یک تأکیدى باشد بر آنچه که در طول سالیان متمادى امام بزرگوار گفتند، ماها گفتیم؛ همه بدانند، اینجور نباشد که کسى از یک گوشهاى خیال کند دارد از شیعه دفاع میکند و تصور کند دفاع از شیعه به این است که بتواند آتش دشمنى ضد شیعه و غیر شیعه را برانگیزد. این دفاع از شیعه نیست؛ این دفاع از ولایت نیست. اگر باطنش را بخواهید، این دفاع از آمریکاست؛ این دفاع از صهیونیستهاست. استدلال منطقى هیچ اشکالى ندارد؛ کتابها بنویسند، استدلال کنند؛ علماى ما نوشتند، امروز هم مینویسند و بنویسند. ما در فروع، در اصول، در بسیارى از مسائل، نظرات مستقل شیعى داریم، اینها را استدلال کنند، بیان کنند؛ آنچه که غیر از اینهاست، آن را با استدلال منطقى رد کنند؛ هیچ مانعى ندارد. اما این غیر از اهانت کردن، بدگوئى کردن، دشمنى درست کردن است؛ به این باید توجه کرد.
پروردگارا ! به محمد و آل محمد دلهاى ما را بیدار کن؛ دست ما را از دامن امیرالمؤمنین کوتاه مفرما؛ همان صبر، همان مجاهدت، همان اخلاص را در میان امت اسلامى و در میان ما مردم تفضل بفرما. پروردگارا ! ما را با ولایت امیرالمؤمنین زنده بدار؛ با ولایت امیرالمؤمنین بمیران؛ قلب مقدس ولىعصر را از ما راضى و خشنود کن.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته
اولاً عید سعید غدیر را که بخش عمدهاى از شناسنامهى شیعهى ائمه (علیهمالسّلام) محسوب میشود و مرد و زن شیعى در طول سالیان طولانى و قرنهاى متمادى با یاد این روز و این حادثه هویت خود را احساس کردهاند، به شما حضار عزیز و همهى مردم مؤمن کشورمان و به دنیاى اسلام تبریک عرض میکنیم. و به شما برادران و خواهران گرامى؛ بخصوص برادران و خواهرانى که از راههاى دور و شهرهاى گوناگون تشریف آوردید و همچنین به خانوادهى معظم شهیدان خوشامد عرض میکنیم.
مسئلهى غدیر جزو مسائلى است که در پیرامون آن فکر کردن، امروز به جامعهى اسلامى و بخصوص به مردم و کشور ما خیلى کمک میکند براى اینکه راه درستِ حرکت را گم نکنند. دو سه نکته را در پیرامون مسئلهى غدیر عرض میکنیم.
یک نکته خود واقعهى غدیر است. دنیاى اسلام در زمان پیامبر اکرم که بالنسبه وسعتى پیدا کرده بود، شاهد یک امر بسیار مهمى بودند و آن اعلام جانشینى امیرالمؤمنین بود. قضیهى حادثهى غدیر را فقط شیعه نقل نکردند، محدثین اهل سنت و بزرگان اهل سنت هم بسیارى این حادثه را نقل کردند، ولى فهم آنها از مسئله گاهى متفاوت است؛ اما اصل این حادثه در بین مسلمین جزو مسلّمات محسوب میشود. این حادثه که تعیین جانشین براى پیغمبر در ماههاى آخر زندگى ایشان - تقریباً هفتاد روز به پایان زندگى پیغمبر - بود، رخ داده است و در حقیقتِ خود نشاندهندهى اهمیت مسئلهى حکومت و سیاست و ولایت امر امت اسلامى از نظر اسلام است. اینکه امام بزرگوار ما و پیش از ایشان بسیارى از بزرگان فقها بر روى مسئلهى وحدت دین و سیاست و اهمیت مسئلهى حکومت در دین تکیه میکردند، ریشهاش در تعالیم اسلام و از جمله در درس بزرگ غدیر است. این اهمیت موضوع را میرساند. همهى مردمانى که از واقعهى غدیر خم این معنا را میفهمند - یعنى ما شیعیان و حتى بسیارى از غیر شیعه که همین معنا را احساس کردند یا درک کردند از قضیهى غدیر - بایستى در همهى دورانهاى تاریخ اسلام توجه کنند به اینکه مسئلهى حکومت یک مسئلهى اساسى و مهم و درجهى اول در اسلام است؛ نمیشود نسبت به مسئلهى حکومت و حاکمیت بىاعتناء و بىتفاوت بود. نقش حکومتها هم در هدایت مردم یا در گمراه کردن مردم امرى است که تجربهى بشر به آن حکم میکند. اینکه در نظام جمهورى اسلامى - چه در قانون اساسى، چه در بقیهى معارف جمهورى اسلامى - این همه بر روى مسئلهى مدیریت کشور اسلامى تکیه میشود، به خاطر همین ریشهى بسیار عمیق و عریقى است که در اسلام نسبت به این قضیه هست. این یک نکته است که نباید از نظر دور باشد.
نکتهى دیگر در کنار این مسئله این است که در واقعهى غدیر، پیغمبر اسلام امیرالمؤمنین؛ علىبنابىطالب (علیه الصّلاة و السّلام) را معرفى کردند. خصوصیاتى که در آن دوران و در دورانهاى بعد، زندگى به آن شناخته شد، چه بود؟ اینها براى ما معیار است. امیرالمؤمنین اولین خصوصیتش دلبستگى و پایبندى به رضاى الهى و حرکت در مسیر صراط مستقیم بود؛ هر مقدارى که دشوارى داشته باشد، هرچه مجاهدت بخواهد، هرچه گذشت، بخواهد. این مهمترین خصوصیت امیرالمؤمنین است.
امیرالمؤمنین کسى است که براى خدا و در راه خدا از دوران کودکى تا لحظهى شهادت یک لحظه و در یک قضیه پا عقب نکشید و دچار تردید نشد و همهى وجود خود را در راه خدا به میدان آورد. آنوقتى که باید تبلیغ میکرد، تبلیغ کرد؛ آنوقتى که باید شمشیر میزد، در رکاب پیغمبر شمشیر زد و از مرگ نترسید؛ آنوقتى که لازم بود صبر کند، صبر کرد؛ آنوقتى که لازم بود زمام سیاست را به دست بگیرد، سیاست را به دست گرفت و وارد میدان سیاست شد. و در همهى این دورانهاى گوناگون، آنچه لازمهى فداکارى از آن بزرگوار بود، بروز و ظهور پیدا کرد. پیغمبر اکرم یک چنین کسى را در رأس جامعهى اسلامى قرار میدهد. این شد درس؛ این یک درس براى امت اسلامى است. فقط یک حافظهى تاریخى و خاطرهى مربوط به قرنهاى گذشته نیست. این نشان میدهد که براى ادارهى جامعهى اسلامى و جوامع اسلامى و امت اسلامى، معیارها اینهاست: خداپرستى، در راه رضاى خدا مجاهدت کردن، جان و مال را به عرصه آوردن، از هیچ سختى و مشکلى روگردان نبودن، و از دنیا اعراض کردن. این قله، امیرالمؤمنین است؛ شاخص، وجود امیرالمؤمنین است. این درس بزرگ غدیر است.
نگاه کنیم به دنیاى اسلام و حکومتهاى اسلامى و به سطح عالم و مدیریتهاى سیاسى در دنیا و ببینید فاصله چقدر است بین آنچه که اسلام به بشریت ارائه کرد و آنچه امروز در واقعیتها وجود دارد. ضربهاى که بشریت میخورد، بخش عمدهاى از این ناحیه است. اسلام براى سعادت بشریت مدیریتى از نوع مدیریت امیرالمؤمنین را لازم میداند، که البته امیرالمؤمنین در این قسمت شاگرد و پیرو پیغمبر است. خود امیرالمؤمنین وقتى دربارهى زهد او سخن گفته شد، گفت زهد من کجا و زهد پیغمبر! در مجاهدت، در صبر و در همهى این مراتب، امیرالمؤمنین شاگرد برجسته و ارشد پیامبر خداست. و این چنین کسى است که شایسته است. همهى ما باید این را به عنوان الگو در نظر بگیریم؛ نه فقط براى کشور خودمان، براى دنیاى اسلام؛ داعیه این است، توقع این است.
یک چنین انسان والا و بزرگ و بىاعتناى به دنیا، به زر و زیورها، آمادهى براى جانفشانى در راه حق و حقیقت است که میتواند جوامع بزرگ انسانى را نجات بدهد. تسلیم خواهشهاى نفسانى نشود، مصلحتهاى حقیر شخصى، او را مغلوب حوادث بزرگ زندگى نکند. اینکه ما بارها عرض میکنیم پیام اسلام و پیام جمهورى اسلامى براى دنیا، پیام نوئى است، یعنى این؛ این یک نمونهى برجستهى آن است.
امروز شما نگاه کنید به سطح زندگى بشریت در دنیا؛ رؤساى کشورها، مدیران امور سیاست ملتها را نگاه کنید؛ کدامشان حاضرند از منافع شخصى خودشان صرفنظر کنند و بگذرند؛ آنجائى که این منفعت برایشان دم دست است و میتوانند از آن بهره بگیرند؟ کدامشان حاضرند جان خودشان را در راه مصلحت ملتشان و کشورشان قربانى کنند و فدا کنند؟ کدامشان حاضرند پا روى رودربایستىها و ملاحظهکارىها بگذارند؟ امروز فقر بزرگ بشریت از جمله، فقرِ همین گونه مردان است که اسلام نمونهى عالى آن را به بشریت نشان داده است. البته پیداست رسیدن به آن قله، کار افراد عادى بشر نیست؛ کسى نمیتواند مثل امیرالمؤمنین زندگى و مشى کند؛ این یک آرزوى نشدنى است. اما قله، جهت را به ما نشان میدهد. به سمت آن قله باید حرکت کرد، به او باید شبیه و نزدیک شد. این، آن نقیصهى بزرگ و کمبود بزرگ بشریت است. این نکتهاى است که در ماجراى غدیر وجود دارد. این هم یک مسئله است، که باید به این توجه کرد؛ پیام غدیر به دنیا، پیام الگوى حکومت اسلامى است.
انسانى که در راه خدا با دشمن، با موارد غرضورزى، آنچنان سخت و قاطع برخورد میکند؛ اما در مقابل انسانهاى مظلوم، انسانهاى ضعیف، آنچنان خاکسار است، آنچنان بردبار است که کسى باور نمیکند این امیرالمؤمنین است. اوائلى که امیرالمؤمنین وارد کوفه شده بودند و مردم آن حضرت را نمیشناختند، رفتار آن حضرت، لباس آن حضرت، مشى آن حضرت، جورى بود که هیچ کس تو کوچه و بازار که حضرت راه میرفت، نمیفهمید که امیرالمؤمنینِ به آن عظمت، همین شخصى است که دارد به طور معمولى و عادى راه میرود. در مقابل مردم ضعیف، مردم معمولى، این چنین متواضع و بردبار و خاکسار است؛ همان کسى که در مقابل دشمنان غدر، دشمنان گردنکلفت، آن چنان قاطع مثل کوه مىایستد؛ اینها الگوست.
یک نکتهى دیگر هم در باب مسئلهى غدیر عرض کنیم. مسئلهى غدیر براى ما شیعیان پایهى عقیدهى شیعى است. ما معتقدیم که بعد از وجود مقدس نبى مکرم اسلام (صلّى اللَّه و علیه و اله و سلّم) امام بهحق براى امت اسلامى، امیرالمؤمنین بود؛ این، پایه و مایهى اصلى عقیدهى شیعه است. معلوم است که برادران اهل سنت ما، این عقیده را قبول ندارند؛ جور دیگرى نظر میدهند، جور دیگرى فکر میکنند؛ این شاخص وجود دارد. لکن همین قضیهى غدیر در یک نقطه وسیله و مایهى اجتماع امت اسلامى است و او شخصیت امیرالمؤمنین است. دربارهى شخصیت و عظمت این انسان بزرگ و والا بینِ مسلمین اختلافى نیست. امیرالمؤمنین را همه در همان نقطهى عالى و سامى(1) که باید به او در آن نقطه نگریست - از لحاظ علم، از لحاظ تقوا، از لحاظ شجاعت - مینگرند و مىبینند؛ یعنى ملتقاى عقیدهى همهى آحاد امت اسلامى امیرالمؤمنین است.
آنچه که ما امروز باید به آن توجه کنیم، این است که شیعه این عقیده را براى خود مثل جان عزیزى در طول قرنهاى متمادى حفظ کرده است؛ با وجود دشمنىهائى که شده است - که این دشمنىها را کم و بیش همه میدانند؛ چقدر ظلم کردند، چقدر فشار آوردند، چقدر اختناق ایجاد کردند - شیعه این عقیده را حفظ کرد؛ معارف تشیع را گسترش داد؛ فقه شیعه، کلام شیعه، فلسفهى شیعه، علوم گوناگون شیعه، تمدن شیعى، فکر راقى شیعیان، بزرگان شیعه و برجستگان شیعه در تاریخ اسلام درخشان است. بنابراین، این عقیدهاى است که شیعه آن را حفظ کرده است و حفظ خواهد کرد؛ اما توجه بکنید که این اعتقاد مایهى دعوا و نزاع نباید بشود. این، آن حرفى است که ما سالهاست این را گفتیم و تکرار کردیم، باز هم تکرار میکنیم. و مىبینیم که دشمن چه نیتى دارد، چه قصد خبیثى دارد از ایجاد اختلاف بین آحاد امت اسلامى به عناوین مختلف، از جمله با عنوان شیعه و سنى. دشمن یعنى دشمن اسلام، دشمن قرآن، دشمن مشترکات، دشمن توحید؛ نه دشمنِ یک بخشى از اسلام. دشمن سعىاش این است که بین امت اسلامى، دشمنى برقرار کند؛ میفهمد که اتحاد دنیاى اسلام چقدر براى او مضر است. دشمن دید که وقتى انقلاب اسلامى در ایران پیروز شد، عظمت این انقلاب و تشعشع این انقلاب، چطور در دنیاى اسلام و در کشورهاى اسلامى توانست دلها را به خود جذب کند؛ دلهائى که شیعه نبودند. میلیونها نفر از برادران اهل سنت در کشورهاى عربى، در کشورهاى آفریقائى، در کشورهاى آسیائى مجذوب انقلاب شدند و از این ناحیه، دشمن ضربه خورد؛ از اتحاد دلها، از توجه دلها به جمهورى اسلامى - دلهاى آحاد مسلمانها - دشمن ضربه خورد. میخواهد این توجه را از بین ببرد؛ چه جور؟ با ایجاد دشمنىِ بین شیعه و سنى.
الان یکى از بخشهاى مهم سیاست استکبار در همین منطقهى ما - علاوه بر دشمنىهاى دیگرى که میکنند - این است که این سران بعضى از کشورهاى عربى را با خودشان همراه کنند و آنها را در مقابل ملت ایران قرار بدهند؛ در مسائل گوناگون؛ در مسئلهى هستهاى و غیر مسئلهى هستهاى، از مسائل مختلف. جلسه میگذارند، مىنشینند، معامله میکنند، توطئه میکنند. آمریکا از بعضى از کشورهاى اسلامى مطالبه میکند که شما چه سهمى حاضرید ایفا کنید در مقابلهى با ایران. سعىشان ایجاد دشمنى است. کارى که دشمن میتواند در محافل و تصمیمگیرىهاى سیاسى بکند، این است که سران دولتها را با جمهورى اسلامى وادار به مقابله کند؛ بیش از این کارى نمیتواند بکند. دشمن دل مردم - دل مردم کشورهاى عربى، دل مردم کشورهاى اسلامى، دل مردم فلسطین، دل مردم عراق - را نمیتواند از جمهورى اسلامى برگرداند؛ دلها را که نمیتواند؛ حداکثر کارى که بکنند این است که بتوانند دولتها را در مقابل جمهورى اسلامى قرار بدهند. البته آن دولتها هم هر کدام ملاحظهکارىهاى خودشان را دارند و این جور هم نیست که آماده باشند یکجا خودشان را در اختیار صهیونیستها و استکبار در این قضیه قرار بدهند؛ اما در دل مردم اثرى نمیتوانند بکنند. در دل مردم چه اثر میکند؟ چه چیزى میتواند دلهاى دنیاى اسلام را از جمهورى اسلامى و از ملت ایران جدا کند؟ همین اختلافها و تعصبهاى مذهبى است. اینها میتواند دلها را از هم جدا کند. از این باید ترسید؛ از این باید ترسید. همه مسئولند که مراقبت کنند. اینکه در دنیاى تشیع علیه برادران اهل سنت، در دنیاى تسنن علیه برادران شیعه کتاب بنویسند، تهمت بزنند، بدگوئى کنند، این نه هیچ شیعهاى را سنى خواهد کرد، نه هیچ سنىاى را شیعه خواهد کرد. آن کسانى که مایلند همهى مردم دنیاى اسلام به محبت اهلبیت و ولایت اهلبیت بگروند، بدانند با دعوا راه انداختن و با اهانت کردن و با دشمنى کردن هیچ کس را نمیتوان شیعه کرد و به ولایت اهلبیت متوجه کرد. دعوا ایجاد کردن جز بَغضاء و جدائى و دشمنى هیچ اثر دیگرى ندارد و این بغضاء و دشمنى و جدائى همان چیزى است که امروز آمریکا میخواهد، صهیونیستها میخواهند و دارند براى آن تلاش میکنند. در یک کشور اروپائى غیر اسلامىِ دشمن تاریخى و بنیادین با کشورهاى اسلامى، شما مىبینید توى تلویزیونشان، مناظرهى شیعه و سنى راه مىاندازند. یکى را از شیعه دعوت میکنند، یکى را از سنى دعوت میکنند، که شما بیائید تو این تلویزیون با هم مناظره کنید. مقصودشان چیست؟ یک کشور مسیحى، یک کشور استعمارگر با سابقهى سیاه، مناظرهى شیعه و سنى به چه مقصود راه میندازد؟ میخواهد حقیقت معلوم بشود؟ میخواهد در بین مباحثه و مناظره، مستمعین و مخاطبانش حق را بفهمند؟ یا میخواهد از این گفتگوها و از آنچه که در خلال این گفتگوها ممکن است از کسى سر بزند، این آتش اختلاف را تشدید کند؟ نفت روى این آتش بریزد؟ اینها باید ما را بیدار کند. اینها باید ما را به خود بیاورد؛ باید هشیار بشویم. شیعه منطق قوىاى دارد؛ استدلال متکلمین شیعه و علماى شیعه دربارهى مباحث تشیع استدلالهاى پولادین و محکمى است؛ اما این ربطى ندارد به اینکه در دنیاى تشیع شروع کنند به مخالفان خودشان بدگوئى کردن و اهانت کردن و ایجاد دشمنى کردن، آن هم در مقابل همین جور، و آتش دعوا درست کنند. ما اطلاع داریم، بنده هم امروز اطلاع دارم، هم از گذشته اطلاع دارم که پولها دارد خرج میشود براى اینکه اینها کتاب فحش و دشنام و تهمت بنویسند علیه آنها، آنها کتاب فحش و دشنام و تهمت بنویسند علیه اینها؛ پول هر دو را هم یک مرکز میدهد؛ پول هر دو کتاب و نشر هر دو کتاب از یک جیب خارج میشود. اینها هشداردهنده نیست؟ اینها را باید توجه کنند.
من امروز به برکت ولایت امیرالمؤمنین و به نام آن بزرگوار و با استمداد از روح بزرگ امیرالمؤمنین این را عرض کردم براى اینکه یک تأکیدى باشد بر آنچه که در طول سالیان متمادى امام بزرگوار گفتند، ماها گفتیم؛ همه بدانند، اینجور نباشد که کسى از یک گوشهاى خیال کند دارد از شیعه دفاع میکند و تصور کند دفاع از شیعه به این است که بتواند آتش دشمنى ضد شیعه و غیر شیعه را برانگیزد. این دفاع از شیعه نیست؛ این دفاع از ولایت نیست. اگر باطنش را بخواهید، این دفاع از آمریکاست؛ این دفاع از صهیونیستهاست. استدلال منطقى هیچ اشکالى ندارد؛ کتابها بنویسند، استدلال کنند؛ علماى ما نوشتند، امروز هم مینویسند و بنویسند. ما در فروع، در اصول، در بسیارى از مسائل، نظرات مستقل شیعى داریم، اینها را استدلال کنند، بیان کنند؛ آنچه که غیر از اینهاست، آن را با استدلال منطقى رد کنند؛ هیچ مانعى ندارد. اما این غیر از اهانت کردن، بدگوئى کردن، دشمنى درست کردن است؛ به این باید توجه کرد.
پروردگارا ! به محمد و آل محمد دلهاى ما را بیدار کن؛ دست ما را از دامن امیرالمؤمنین کوتاه مفرما؛ همان صبر، همان مجاهدت، همان اخلاص را در میان امت اسلامى و در میان ما مردم تفضل بفرما. پروردگارا ! ما را با ولایت امیرالمؤمنین زنده بدار؛ با ولایت امیرالمؤمنین بمیران؛ قلب مقدس ولىعصر را از ما راضى و خشنود کن.
والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته